پيام دوستان
+
امروز قاصدکي را ديدم
که در تقلاي رفتن
خانه بر باد ساخته بود
نميدانم حامل کدامين پيام بود
که اينچنين شتاب داشت
شايد عطر نگاري را
سوي دلدادهاش ميبرد
شايد هم
نامهي سرگشادهاي از دلتنگي
درون سينه داشت
نميدانم؛ هرچه بود
روايت حال خراب معشوقي بود
که خستهي تنهايي
دست به دامان قاصدک شده است!
mariii
04/2/10
جوادتبريزي
عالي وپراحساس،ماناباشيد بانوي هنروانديشه@};- تنها بهانه اي که من دلتنگي ام را به تو مي رسانم
و يادت را دردلم زنده نگه مي دارم، "شعر" است.
و چون نشاني ات را نداشتم،
شعرهايم را به قاصدک ها سپرده ام،
کاش امشب، پنجره اتاقت را باز گذاشته باشي
شاخه ي عشق
قشنگ@};-
هما بانو
آنکه ياري از کنارش رفته ميداند که من، پشت هر بيتي چه ميزان ،خون زِ چشمم ميرود...
انديشه نگار
{a h=banoyedashteroya}هما بانو{/a} @عارفانه هاي يک دوست ……و….. ممنونم از حضور زيباتون بزرگواران
+
.
کسي را بجوي،
که جسمت نه
روحَت در طلبش باشد…!
mariii
04/2/10
همهيِ ما نياز داريم
تا دلمان گرم بشود برايِ ادامه دادن،
دلمان گرم بشود براي نفس کشيدن،
گاهي کلامي، واژهاي،
حرفي دلي را گرم ميکند براي ماندن،
پُلي تازه ميسازد براي رسيدنِ دو قلب به هم، براي يکيتر شدن دو قلب با هم،
هما بانو
04/2/3
هما بانو
04/2/3
عالي@};-....متاسفانه آنچه که آموزش داده نمي شود چگونه زيستن وآموزش قاعده زيستن ومديريت رفتارصحيح، درجامعه اي که هرروز پراز اتفاقات پراسترس هست.به اين خاطرکلاس هاي درس ما هميشه پربودازنکاتي که دانشجوهابراي زندگي لازم داشتند.
{a h=Tabrizi246810}جوادتبريزي{/a} ممنون از لطف تون .دقيقا همين طور هست که ميفرماييد ،و مثل هميشه قطعا کلاس هاي شما پر بوده از نکات زندگي حيف که شاگردي شما قسمت ما نشده ولي همچنان از حضور تون در پارسي داريم درس زندگي ياد ميگيريم @};-
هما بانو
04/2/3
دنيا همه هيچ و اهل دنيا همه هيچ
اي هيچ براي هيچ بر هيچ مپيچ
داني که پس از مرگ چه باقي ماند
عشق است و محبت است و باقي همه هيچ.....اين رازدنياست که اگرغرقش شوي روزي تنهايت مي گذارد،به اين خاطر اهل بيت فرموده اند قبل ازآنکه جسمتان ازاين دنيا خارج شود،قلبتان را خارج کنيد،اگردلبستگي عميق باشد تحمل مصائب وبلايا سخترخواهدبود،البته خداي هستي بخش،صبروتحمل را عطامي کندتاقلوب تسکين يابند.
{a h=Tabrizi246810}جوادتبريزي{/a} واقعا ديگه صبري نمانده فقط يک درماندگي و جبر به ادامه هست ، ديگري دلبستگي هم وجود نداره ... هرچي که هست از اين دنيا بايد به خودش بخشيد ... @};-
+
دفتر شعرم را بخوان!
چند بار!
کمي ظريف تر نگاه کن!
نام تو!
بايد!
هزار بار تکرار شده باشد!
دست کم
نام فصلي از شعر هايم
يا يک مثنوي بلند در وصف تو!
يا يک دوبيتي!
نميدانم!
بايد يک جايي باشد
حداقل گوشه کناري ب اختصار!
نيست؟!
خاطره اي، اشاره اي؟!
رازي ک فقط منو تو بدانيم!
بايد باشد!
نيست؟!
نيست ديگر!!!! نيست!
ديگر نگرد!
ف. ب
ادامه در کامنت
هما بانو
04/2/3
ديگر نگرد!
شايد، ياد داشتي براي تو نوشته باشم!
حتما لابه لاي ديوان حافظ جا مانده!
سراغش را از مادرم بگير!
بگو ک محال است، چيزي براي تو جا نگذاشته باشم.
اما او اصلا نام تو را هم نشنيده است!
مطمعن باش ياد داشتي هم در کار نيست!
از تو فقط يک جا ياد ميکنم!
در قيامت، به عنوان بزرگترين اشتباه من! ف. ب
هما بانو
04/2/3
{a h=Tabrizi246810}جوادتبريزي{/a} خدا رحمت کنه ... انشالله که هميشه در کنار خانواده و عزيزانتون شاد و سلامت باشيد@};-
+
نه جانم!
بگذار خوب روشنت کنم
طُ مخاطب شعر هايم نيستي!
طُ فقط بهانه سرودني!
و خوب ميداني ک آدمي زنده است به بهانه هاي کوچک...
ف ب
هما بانو
04/2/3
{a h=puke}يک فنجان آرامش{/a} سلام، مينيمال مي خونم بيشتر يه سبک آزاد و رها و کوتاه ک در قيد بند قافيه و وزن و سبک يا موضوع خاص نيست، شاعر خاصي رو هم دنبال نميکنم ک بگم حتما پي رو آون بنويسم، خيلي وقت ها اصلا شعري نميخونم، دروغ چرا :)
+
.
ميخواهمت
مثلِ دعايِ عهد
که عبادتِ آهسته ي موليان و ملائک است.
ميخواهمت
مثلِ بلوغ بنفشههاي آخر اسفند
خاصه اگر باردارِ بارانِ فروردين باشند.
ميخواهمت
مثلِ تخيلِ مهآلودِ نوزادي
که از بويِ بهشتِ اَزَل
در خواب ميخندد...
ميخواهمت
مهم نيست مثلِ کلماتِ کدام شاعرِ بزرگ،
بگو بخوان به عهدِ بنفشه...اي اَزَل،
من
ميوه ي ممنوعه را از منزلِ موليان
و ملائک خواهم ربود.
#سيدعلى_صالحى
رضا صفري
04/1/27
+
اي کاش..
اي کاش آدمي وطنش را
مثل بنفشهها
"در جعبههاي خاک"
يک روز ميتوانست،
همراه خويشتن ببرد هر کجا که خواست.
در روشناييِ باران، در آفتابِ پاک.
شفيعي کدکني
شبگرد تنهايي
04/1/25
هما بانو
04/1/19
هما بانو
04/1/19
دنياي انسانها؟اين مشعل و فانوس عاجزانه از آنچه تو مي جويي نمي بيني دارد اين قلم اندر شبدر مت سوسو مي کند و از حوصله مي افتد؟در اين شهر که مي بيني با فانوس جز به جز آن را در پي انسان درنورديدم؟اگر بر من لقب انسان مي دهي اين شهر از ازدهام انسانها چون کرم به دور پيله سوخته خود تاب مي خورد جرات پروانه شدن را ندارد آپارتاي من از ارغواني به آوارتاي خود باش که اينجا شاپره ها دزدند
+
.
فداي چشم هايت
اگر خواستي و نشد
فداي خنده هايت
اگر رسيدي و دير بود
فداي لحظه هايت
اگر فرياد زدي و شنيده نشد
فداي تك به تكِ نفس هايت
اگر فاتحِ كوه بودي اما به تنهايي
شانه بالا انداختن ساده است
اما قدرت دارد
به تمامِ سلول هاي وجودت
فرمان مي دهد
كه هيچ چيز مهم نيست
و عجيب گذراست
پس تا مي تواني
هرچيز كه خوشايند نبود را
فدا كن
فداي خودت
حال دلت
و سلامتي تنت
#عادل_دانتيسم
*قاصدك*
04/1/8
انديشه نگار
03/12/12
1 فرد دیگر
15 فرد دیگر
+
[تلگرام]
به گمانم ذهنيتي که آدمها از خود براي هم به يادگار ميگذارند، از همه چيز بيشتر اهميت دارد. وگرنه همه آمدهاند که يک روز بروند...
.
.
انديشه نگار
03/12/12
1 فرد دیگر
16 فرد دیگر